عشق تو از ملک جهان خوشترست

شاعر : انوري

رنج تو از راحت جان خوشترستعشق تو از ملک جهان خوشترست
دل در جان مي‌زند آن خوشترستخوشترم آن نيست که دل برده‌اي
پاي ملامت به ميان خوشترستمن به کراني شدم از دست هجر
خوردن زهري به گمان خوشترستدل به بدي تن زده تا به شود
سود نه و مايه زيان خوشترستوصل تو روزي نشد و روز شد
دخل نه و خرج روان خوشترستعمر شد و عشوه به دستم بماند
بر اثر تير کمان خوشترستاز پي دل جان به تو انداختيم
بي‌رمه مرسوم شبان خوشترستکيسه‌ي عمرم ز غمت شد تهي
وين همه در کار جهان خوشترستاين همه هست و تو نه با انوري